تنک غروب که نارنج ميشه آس

ساخت وبلاگ
گاه گاهي احساس دلم ازخط بيرون ميزنددست رد برساقي وساغروپيمان ميزند اين چه تعبيراست که از عشق ميکندهم خمار و ، بردل آتش ميزند يک گوير ويک درخت ويک سراباين دل محزون ، رد  شادي ميزند ميکشد خود را قلم بردفتر خاطرم غم هم. لب برساغر و مي ، نميزند ميتازدغم به کمانم پاره افسارش شدسي تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 22:06

دست گرمش راهنوزحس ميکنممهرباني نگاهش را حس ميکنم مينشينم چون طفلي هنوزتاصداي مهربانت گوش کنم مينشينم گوشه ي درسکوتتا نسيم چادرش ، را بوکنم ازنگاهش مي تراويد عشقگفتنش زيرپايت هست بهشت روزمادر روز معراج رفتن روز عطر کوثر را ، بويدن مينشيند چون طفلي ، غلامبوي ماه گل مادرم حس کن تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 129 تاريخ : شنبه 28 اسفند 1395 ساعت: 6:53

  توستاره توماه توکجاي کجا ميکشم نقش تورا ، مه گلرخ بيا    بشکني گرشبي غرُق خانه دل    قدغن ميکنم که ، نيايد سحر  شبي هرگزدل من بي توبه رويا نرود   بي توهرگز به باغي ، به تماشا نرود      عکس ماه ، تورا نقش تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 20:41

درکدام قصه ته قصه تورا ، فراموش کنمآه سرآغازتوو ، ته نامه فراموش کنم ؟ آه درآن نامه که از ، غم يار گفتم :ساغر چشم تورا ، کي فراموش کنم شوروشيني به دلم گفت بساز ، قافيه ايي عشق را تاابدوالدهر ، محالهِ فراموش کنم  تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 125 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 6:33

 نگاهت غمزه ميريزد ، لبت  آوازميخواندخمارم ميکني هر دم ، تو با جادوي لبخندت  اثرکرد است در روحم ، سلام طاق ابرويت دلم هرسوي ميگردد ، برايت صد غزل دارد  هوايي گشتم ازعشقت ، توپنهان ميکني خود راتوميماني پس پرده ، و من را ميکني حاشا  خيالي نيستي اي يار ، به ذلفت بسته ام گيسوو با عطر نفسهايت ، سفيدش کرده ام اين مو همي فکرتورا دارم  ، زتنهايي اسير غممثال مردن قويي ، غلام هم هست با اين غم غ..ر..آ  تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 101 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 0:33

گفتم که مرا برسرکوي تو چه حاصل دستم  نرسد برسر گيسو چه حاصل  دشت دل من خالي ازآن گل رهنا استتا دل نکند صيد غزالان ، چه حاصل عطرتن او ، مستئ دفتر شعرمآغوش من وسردي آن دل ، چه حاصل مهمان بکني گر به سراي ، دلت اي ياريک لحضه نبينم رخ رهنا ، چه حاصل آشفت وخست شدم  از ، درياي بي موجدرياي بي تو و ، زورق چه حاصل در تاريکي ، شبهاي خيالم ، توستاره !مهتاب که پنهان شد ، پس اَبرها چه حاصل رقصد غلام در دل سحرا زعشقتطاوس چوخرامان نيايد چه حاصل يارب برسان يوسف وفرهاد ، دل مايوسف بيايد و نباشيم ، چه حاصل غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 96 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 0:33

 چشم در آئنه وشانه ميکشيد ، ذلف رها عطرتن ش درهم ريخت ، نسيم صبا  به بوسه مي کشم لب و ، بيم زطعنه امبه افسون عشق  بندم ، زبان ياوه را به شوق بوسه هاي تو پرميکشد دلبه غيرازتوندار کس ، عطروفا را به نازنگاهي. به هشوه خواندي ، عشقبه صد کرشمه کشاندي ، به دام  اي عشق چهره برمتاب عشق ، توشعاع ي گلشني که چشم دل گفت ، تومعجزاي خداي مني مرو.که تاب رفتن تو ، ندارد. غلامتوحقيقتي وهم ، وصال دلمي  غ..ر..آ   تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 118 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 0:33

ميد مد بوي بهار ، ازجوانه هامي لغزد يخ ازتن ، ساقه ها اين غزل آفرينان ، نشانم ميدهندبرسر شاخه ها ، نگين سبزشان سبزي جوانه ها و، صفاي باغنغمه ي بلبلان را ، هست نشان سکوت شگست وباغ ، غرق غزلخروش صبحدم ونغمه و ، عطرگل چکيد بر لب باغبان ، نواي غزلسرود. ازشوق ، ترانه وغزل خروش اهل ادب وبزم شاعرانه شدخداي راشکرکه وجد وحال ، عاشقانه شد بي خبرزخويش و، راه نشانم داديبنازم چشم را چراغ ، دستم دادي حديث مهرخواندي ، درغزل هايتغلام هم ميشود ، مست غزل هايت غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 8:04

پريشان حالم و ، بي تو خرابمنباشي بي تو ، درعذابم ………..يه لحضه بي تو ،آرامش ندارمنفسهايم عذاب و ، بي تو زارم………..نگاهت عاشقم کرد ، عاشقي ديوانگي نيستتصورکن درآِينه تصويرنباشه ، زندگي نيست……….يجورايي اوج پرستش را ، با لبخندد شناختممن از قلب غلام زيباترين بت ،درتو ساخت………بريدم ازهمه دنيا يه وقتايي ، من آن ناخدا را درتوديدمدرون نورمهتاب وظلمت ، من آن زيبا بت. رعنا ديدم غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 104 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

 کجايي که ازگيسوي بلندت ،حکايت کنمتاعاشقان صلا زنند که بازشود ، گره اززلفت...اي شهرزاد قصه گو ، درنگاه توکه مينگرمچه شيرين ازلبانت وام گرفته انداي شيرين ترازشهدعسلپروانه ها با ترديد ، به ساقه ات مي پيچندلبهايت ازکه آموخته ؟اين رفتارنرم راکه درحريرانديشه ام انداختکه دربسترخيالم ،برزُمردين تخت تگيه زنمولشکرغم رابانگاهت براندازمراستي کدامين روزبود !دخترآفتاب گيسوان تورا بافتويا زهره افسونگر،در دل شب...سورمه درچشمانت ريخترويت به روي گل ميماند ودندانهايت دُرنشانازکدام قبيله ايي تو ؟ که درقصرخيالم ، رويايي ؟که ازعطر گل نوربه آهنگ نسيم مي تازيتامرداب ها را ،برآشوبيوبا نغمه پرندگان آوازگوير ما گرديوقامت تورا ، غلام ،درغزلهاي جهان تفسيرکند.غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 102 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

بهمن سرد باز تب سردي به سراغم آمد و در من هويدا شدمرحمي نيست مرادراين بهمن سرداين دلتنگيم ازنبود توستدلتنگ آن نگاهتدلتنگ آن مراقبت هايتکه بازسراغم رابگيرييا اينکه به خانه ام بياييدلتنگم مادردلتنگ که برايم شعربخواني و در آغوشم بگيريآه مادر، سرد ميشود هوا وقتي که نيستيسرد ميشود اين روزها که ميدانم ديگر ندارمتآه مادر، مادر، مادرميخواهم مزارت رادرآغوش بگيرماجازه ميدهي آيا ؟فرزند هميشه عاشقت !غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 97 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

من غرق درتو بودم و ، بازدل هوايي توشد دلخوش به اين رويايم و دل باز ، صيد توشد من غرق اين رويايم و، هرشب که دربسترمدرخلوت تنهاايم ، دل بازتن ناز توشد آيا باورميکني ، روياي شبهاي مرا ؟وقتي که درگيرتوام  رازم ، نهان مي کني با قلب من يکي بشو ، ازفاصله دوربکنميخواهم آغوشت کشم ، دردم و تسگين کني چشم تو ميبيند مرا هستم غلام درگه هد ؟دنيا نمي خواهم ولي ، دست وازدستم نگير غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 101 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

 کنارم نيستي و ، اماهنوزخاطراتت هستبه رويم چشم ميبندي ، هنوز برق نگاهت هست هنوزم درد ميگيره ، ازاين دلتنگي قلبمچه کارکردي با دل ، که رفتي و دق کردم واسم سخت ونفس گيره ، چرا برنميگرديشبيه ابرو بارانم ، نميداني چه کارکردي منم يک کوهي ازقُصه ، کسي ازاو نمپرسه ميشم دلتنگ ومات ، مثل باران رو شيشه خودت نيستي اينجا و ، نگاهت جا ماندهتوگفتي منتظرباشم ، مثل کوه يک سخره چه کارکردي اي عشق ، غلام گِشته وابستهميان خاطراتش ذلف ، به ذلف اوبستهغ..ر..آ  تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 124 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

مي گفت : کسي هرشبصبحدم ميرود ، ستارهدل مي گفت : نگهدارشمن خوي تورادارم ، ستاره توبي خبرازفريب فرداايميريخت به چشمانم غبارجداييحس نمي کرد دگرتنم ، دستهايتنفسم رهانمي گردد به تنهايي مي شکفت عشق ومي گفتم دلداده توراچه شد که تنهاييدل مي کفت : برو به دنبالشغلام مي گفت : خدا ، نگهدارش غروب سايه ، مي گسترد به نيمروزميرسد باز آيه هاي شب ، ازپس روزمي دويد نفس درگيسوان غزلهاي توميخواند آيه هايي ، ازعزلهاي تو غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 118 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

زياد تورفت عهد و ، دل شکستيباورنيست مرا ، زچه روي رفتي ؟ غريوگريه گشتم و ، طاقتم نيستچه گويم که مرا ، همصحبتي نيست بهارآمد درهواي نسيم توبياکه بهاربدون گل ، بهارنيست من ازخود گستم و ، توازخداي عشقبحال خود نظري کن ، خدايي هست زخوان و آز و هوس برنخاست غلامبياکه دراميد بهار ، زمستان نيست غ..ر..آ تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 127 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52

مي رانم درسکوت سينه ، خشم رانغمه هاي سرد باد و ، سخره ها زيراين طاق نمناک چشمميشوند درهم ، با سايه ها  نغمه هايي که اسرار دلند تلخ اما. درسينه جا خوش کرداند بحرچه ازما گريزاني ، يار چرا ؟پاي ما لغزيد ه ، درشيب راه ؟ درغبارشوم مهتاب ، ميترسم چرا ؟شب ازاين روياي خواب ، ميترسم چرا ؟ درسکوت خاک عطرآگين شبناشگيبا ازسايه ها ميگريزم چرا ؟ همچوگلهايي که مستند ، ازشبنمما زاين مستي گريزانيم چرا ؟ سرد وسنگين ميرويم آخر ، روي دوشکي بگيرد غلام ، جام ازمي فروش غ..ر..آ  تنک غروب که نارنج ميشه آس...
ما را در سایت تنک غروب که نارنج ميشه آس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pershangd بازدید : 130 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:52